سلیتا(سامانه لحظه ای یکپارچه تبادل اطلاعات)

سلیتا(سامانه لحظه ای یکپارچه تبادل اطلاعات)

(Integrated real-time information exchange system)Sellita
سلیتا(سامانه لحظه ای یکپارچه تبادل اطلاعات)

سلیتا(سامانه لحظه ای یکپارچه تبادل اطلاعات)

(Integrated real-time information exchange system)Sellita

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تاب آوری


دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تاب آوری

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تاب آوری

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تاب آوری

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش فصل دو تاب آوری
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 29 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 20

توضیحات :

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تاب آوری در 20 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

 

بخشی از متن :

تاب آوری

اصطلاح تاب آوری در اصل و ابتدا در متالوژی برای نشان دادن قابلیت مواد برای برگشت به حالت اولیه بعد از کشیده یا فشرده شدن و مقاومت در برابر ضربه یا فشار مداوم استفاده شده است (گلدستین و بروکز،2003). در رشته کامپیوتر این اصطلاح نشان دهنده کیفیت دستگاهی است که با وجود نقص دراجزای سازنده اش به کارکرد صحیح خود ادامه میدهد و در طب وروانشناسی تاب آوری نشان دهنده مقاومت جسمانی، بهبود خود انگیخته وتوانایی برقراری مجدد تعادل هیجانی در موقعیت های تنش زا است (مورالس[1]، 2007 به نقل از جعفری، 1389) و در واقع به ویژگی هایی اشاره دارد که در سرعت و میزان و میزان بهبود بعد از رویارویی با تنش مشارکت دارند (گلدستین و بروکز[2]، 2005).

تاب آوری یا توانایی سازگاری مثبت با مصیبت و آسیب، یک موضوع روان شناختی است که در ارتباط با پاسخ فرد به سرطان، تنش آسیب زا و موقعیت های مشکل آفرین زندگی بررسی شده است. بعضی دیدگاهها تاب آوری را به عنوان یک سبک مقبله ای پایدار در نظر می گیرند (گریف و نولتینگ[3]، 2013). برای مثال وایو، فردریکسون و تیلور[4] (2008) تاب آوری را یک صفت روان شناختی ثابت و با دوام در نظر گرفته اند. مفهوم تاب آوری به صورت های مختلفی تعریف شده است. لوتار و چیچتی[5] (2004، به نقل از کمپل- سیلیس، کوهن و استین، 2006) تاب آوری را یک فرایند پویا می دانند که در آن افراد با وجود تجارب آسیب زا یا مصیبت بار، سازگاری مثبت نشان می دهند.

کامپفر[6] (1999، به نقل از سامانی، جوکار و صحراگرد، 1386) باور داشت که تاب آوری بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر (در موقعیت تهدید کننده) است و از این رو سازگاری موفق را در زندگی فراهم می کند. در عین حال کامپفر به این نکته نیز اشاره می کند که سازگاری مثبت هم ممکن است پیامد تاب آوری به شمار می رود و هم به عنوان پیشایند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. وی این مسأله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرایندی به تاب آوری میداند. ماستن و کاتسوورث[7] (1998، به نقل از گلدستین و بروکز،2005) دو شرط را برای توصف تاب آوری لازم می دانند: یکی قرار گرفتن در معرض خطر، آسیب یا تهدید و دیگری سازگاری مثبت در رویارویی با این عوامل. شرط اول به تجارب یا وقایعی اشاره می کند که توانایی بر هم زدن عملکرد طبیعی تا حدی که به پیامد های منفی منجر شود را دارد (ریلی و ماستن[8]، 2005). اینها عوامل خطر زا نامیده می شوند. گارمزی[9] (1993) عوامل مخاطره آمیز را شامل مواردی می داند که احتمال به وجود آمدن اختلال رفتاری یا هیجانی در فرد را در مقایسه با فردی که به طور تصادفی از میان جمعیت عمومی انتخاب شده است، افزایش می دهد. بنابراین اگر افراد در معرض آسیبی که مخل تحول طبیعی است قرار نگیرند و بر آن غلبه نکنند، به عنوان تاب آور توصیف نمی شوند. همان طور که آنتونی[10] و بروکز و گلدستین مطرح کرده اند، ممکن است بعضی تاب آور به نظر برسند، زیرا آنها در معرض تجربه آسیب زایی نبوده اند (گلدستین و بروکز، 2005).

تاب آوری فقط پایداری در برابر آسیب ها یا موفقیت های خطر ناک نیست، بلکه شرکت فعال سازنده در محیط پیرامون خود است (کانر و دیویدسون[11]،2003). در واقع همان طور که ریچاردسون (2002) بیان کرده، تاب آوری بیشتر از آنکه یک بهبود ساده از آسیب ومصیبت باشد، رشد یا سازگاری مثبت به دنبال دوره ای از برهم خوردن تعادل حیاتی است و برطبق نظر بونانو[12] (2004) چیزی بیشتر از زنده ماندن با وضعیت تنش زاست و مترادف با آسیب ناپذیری نسبت به تنش نیست. نظریه های قبلی در مورد تاب آوری بر ویژگی های مرتبط با پیامد های مثبت در رویارویی با مصائب و ناملایمات زندگی تأکید داشته اند و عوامل حفاظتی بیرونی مثل مدارس کارآمد و رابطه با بزرگسالان حمایت گر را به عنوان عوامل ارتقا دهنده تاب آوری مؤثر دانسته اند. در حالی که نظریه های فعلی تاب آوری را موضوعی چند بعدی متشکل از متغیر های سرشتی[13] مانند مزاج[14] و شخصیت[15] همراه با مهارت های خاص مثل حل مسأله می دانند که به افراد اجازه می دهد به خوبی با وقایع تنش زای زندگی مقابله کنند (کمپبل- سیلس، کوهن و استین، 2006).

 

2-13-4-1 ویژگی های افراد تاب آور

پژوهش ها به طور پایا، شماری از ویژگیهایی که مرتبط با تاب آوری هستند را گزارش کرده اند؛ نظیر مراقبت حمایتی و مثبت، روابط خانوادگی، پدرومادری کردن شایسته، خوی بچه ها و توانایی شناختی بالا (ماستن، 1999).

1-
احساس ارزشمندی: پذیرفتن خود به عنوان فردی ارزشمند،‌ قایل شدن برای خود و توانایی هایشان. بی قید و شرط دوست داشتن و سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف خود و کتمان نکردن آنها. علاوه بر آن سعی می کنند که این نارسایی ها را با واقع بینی بر طرف کرده و در غیر این صورت با این ویژگی ها کنار می آیند.

2- مهارت در حل مسئله: افراد تاب آور ذهنیتی تحلیلی- انتقادی نسبت به توانایی های خود و شرایط موجود دارند، در مقابل شرایط مختلف انعطاف پذیرند و توانایی شگفت انگیزی درباره پیدا کردن راه حلهای مختلف درباره یک موقعیت یا مساله خاص دارند. همچنین توانایی ویژه ای در تجزیه و تحلیل واقع بینانه مشکلات شخصی و پیدا کردن راه حل های فوری و راهبردهای دراز مدت برای حل و فصل مشکلاتی که به آسانی و سریع حل نمی شوند را دارا هستند.

 


[1] Morales

[2] Goldstein &vBrooks

[3] Greeff , Nolting

[4] Waugh, Fredrickson & Taylor

[5] Lothar, chishti

[6] Kumpfer

[7] Masten & Catworth

[8] Riley, Masten

[9] Garmezy

[10] Anthony

[11] Connor- Davidson Resilience Scale

[12] Bonanno

[13] constitutional

[14] temperament

[15] personality

 

فهرست مطالب :

تاب آوری
2-13-4-1 ویژگی های افراد تاب آور
2-14 پیشینه:
2-13-4-2 نقش صفات شخصیتی در تاب آوری
مقاله ها

منابع فارسی
منابع غیرفارسی:

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تاب آوری

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تعریف خودناتوان سازی


مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تعریف خودناتوان سازی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تعریف خودناتوان سازی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تعریف خودناتوان سازی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش فصل دو تعریف خودناتوان سازی
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 78 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 36

توضیحات :

مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تعریف خودناتوان سازی در 36 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

 

بخشی از متن :

نظریه­های مربوط به خودناتوان­سازی

هیگینز (1990، به نقل از نیکنام و همکاران،1389) بنیان­های اصلی رفتارهای خودناتوان­ساز را از گذشته تا روان­شناسی عزت­نفس آدلر دنبال می­کند که طبق آن، انگیزه­های افراد از نیاز به جبران احساسات ذهنی، حقارت و ضعف نشأت می­گیرند. در سال­های اخیر نیز، نظریه­های مختلفی از خودناتوان­سازی تحت تئوری­های هدف (مارتین و همکاران[1]،2003)، نیاز (الیوت و چرچ[2]،2003)، انگیزش خودارزشی (کاوینگتون[3]،1973)، خودتائیدی(سیگل و همکاران[4]،2005) و خود تنظیمی[5](هندریکس و هیرت[6]،2009) تعیین شده­است.

نظریه آدلر

آدلر معتقد بود که احساس­های حقارت[7] همیشه به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در رفتار وجود دارند. او نوشت: انسان­بودن یعنی خود را حقیر احساس­کردن، چون این حالت در همه ما مشترک است، نشانه ضعف نا به­هنجاری نیست. این احساس­ها منبع همه تلاش­های انسان برای غلبه­کردن بر حقارت حتی واقعی یا تخیلی­مان است. آدلر معتقد بود که کودک از قدرت و نیرومندی والدین خود و از نا امیدی تلاش برای مقاومت یا مبارزه با آن قدرت آگاه است. در نتیجه کودک نسبت افراد بزرگتر و نیرومندتر اطراف خود احساس حقارت را پرورش می­دهد. اگر چه تجربه اوّلیه حقارت به کودکی مربوط می­شود ولی به صورت ارثی تعیین نشده­است، بلکه این تجربه از محیط ناشی می­شود که برای همه کودکان یکسان است، بنابراین احساس­های حقارت، گریز ناپذیرند، امّا از آن مهم­تر ضروری هستند، زیرا برای تلاش و رشدکردن انگیزش فراهم می­آورند.

هر چه سن فرد بالاتر می­رود؛ بر تمایل او به اینکه بر ضعف خود غلبه کند و همانند دیگران شود و کارهایی کند که آن­ها می­کنند افزوده می­شود. او به پیشرفت­های خود قانع نیست و پیوسته احساس حقارت می­کند و به دنبال هدف­های تازه­تر و عالی­تر می­رود امّا گاهی نیز پیش می­آید که آدمی نقص یا ضعف (چشمان ضعیف، سردرد، زخم معده) را بهانه قرارداده و برای خودداری از انجام کارهای دشوار یا برای توجیه شکستی که در به ثمررساندن آن­ها برخوردار است، دلیل­تراشی کنند. آدلر بر این باور است، کودکانی که دارای نقص بدنی هستند، خود را برای روبرو شدن با پیشامدهای زندگی ناتوان احساس می­کنند و این احساس ممکن است آن­ها را از کار و کوشش بازدارد و بر ناتوانی آن­ها بیافزاید. (به نقل از سیاسی، 1388)

نظریه موری

همه روان­شناسان نسبت به نیازها که انگیزه­های مهم رفتار آدمی هستند توجه داشته­اند، ولی هیچ­یک از آن ها به اندازه موری در این باب تأکید نکرده و به شرح و بسط و طبقه­بندی آن­ها نپرداخته است. به نظر موری، نیاز تصور آدمی از نیرویی است که در مغز جای دارد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم می­کند که وضعیت نامطلوبی را به جهت معینی تغییر می­دهد. درایت تعریف مقصود موری از تنظیم اندیشه و عمل این است که حرکت و فعلی را که نیاز موجب می­شود، تصادفی و خود به خودی نیست و مقصود او از وضعیت نامطلوب، این است که نیاز زاده­ی نارضایتی است و آدمی را به سوی هدف رضایت بخش متوجه می­سازد.

موری فهرستی 20گانه از نیازها ارائه داده است، در این فهرست موری به دو نیاز اشاره کرده­است که به نظر می­رسد این نیازها فرد را به خودناتوان­سازی سوق می­دهد.

نیاز به حفظ حیثیت: در برابر انتقاد، سرزنش، حمله و هجوم به دفاع از خود پرداختن، اشتباه یا شکستی را پنهان داشتن، یا با دلیل تراشی به توجیه آن پرداختن.

نیاز به پرهیز از شکست: خودداری از عمل از بیم شکست احتمالی، دوری­جستن از هرچیزی که موجب تحقیر باشد، اجتناب­کردن از وضعیت یا شرایطی که در آن احتمال تمسخر، بیزاری یا بی­اعتنایی دیگران می­رود.

در یک طبقه­بندی موری نیازها را به دو طبقه نیازهای آشکار و نیازهای ناآشکار تقسیم می­کند. نیازهای آشکار آن­هایی هستند که برآوردشان را فرامن مجاز می­داند و احیاناً از طرف اجتماع مورد ستایش و پاداش هستند، مانند نیاز به حفظ حیثیت و جبران شکست، نیازهای ناآشکار، نیازهایی هستند که از نظر فرامن چندان مقبول نیستند و در اجتماع نیز ناپسند به شمار می­آیند مانند نیاز به پرخاش و لذت جویی، البته در اجتماعات مختلف نوع نیازهای ناپسند و پسندیده ممکن است فرق داشته باشد. (سیاسی، 1388)

نظریه اسناد

فرضیه اصلی نظریه اسناد این است که مردم فعالانه در جست وجوی کشف چرایی رخ­دادن وقایع هستند. به عبارت دیگر، ما نه فقط می­توانیم بدانیم دیگران چگونه رفتار می­کنند، بلکه می­خواهیم بدانیم چرا اینگونه رفتار می­کنند، زیرا تشخیص می­دهیم که این دانش می­تواند به ما کمک کند پیش­بینی کنیم آن­ها در آینده چگونه رفتار خواهند کرد. فرآیندی که از طریق آن ما چنین اطلاعاتی را جست وجو می­کنیم، اسناد گفته می­شود. به تعریفی رسمی­تر اسناد به تلاش­های ما برای درک علل زیربنایی رفتار دیگران و در برخی موارد علل رفتار خودمان اطلاق می­شود. (بارون و بیرن و برنسکامب[8]، به نقل از کریمی، 1388)

در زمینه­های آموزشگاهی و تحصیلی، موفقّیت و شکست اغلب به توانایی، تلاش، شانس و دشواری یا آسانی تکلیف نسبت داده می­شود که در این میان، توانایی و تلاش بیش از همه به عنوان علّت موفقّیت و شکست در نظر گرفته شده­اند. افراد به هنگام تبیین پیامدهای پیشرفت، بیشتر این اهمّیت را به شایستگی (توانایی) و میزان تلاش خود می­دهند.

(گراهام[9]،1997) علت­های بالقوه موفقّیت و شکست دارای یک­سری ویژگی­های زیربنایی هستند. در این رابطه سه ویژگی تحت عنوان ابعاد علی شناسایی شده اند که عبارتند از «جایگاه، پایداری، کنترل » (واینر[10]،1985)

بعد پایداری یا ثبات به چگونگی حالت اسناد در طول زمان اشاره دارد و دامنه­ای از ثبات تا بی­ثباتی را در برمی­گیرد. دلایل را می­توان به دو صورت درونی و بیرونی (جایگاه یا منبع) به صورت قابل کنترل و غیر قابل کنترل طبقه­بندی کرد. (پینتریچ و شانک، به نقل از شهر آرای،1386) جایگاه علیت به درونی و بیرونی بودن علت برای فرد اشاره دارد. از بین علل مهم، توانایی (استعداد) و تلاش از علل درونی هستند، چرا که منعکس­کننده ویژگی­های شخصیتی فرد می­باشند. دشواری تکلیف و شانس بیرونی هستند، زیرا پیامدهای محیط می­باشند.«بعد پایداری» به ثبات یا تغییرپذیری علل در طول­زمان اشاره دارد. در این میان، توانایی یک علت پایدار است، زیرا توانایی انجام یک تکلیف نسبتاً ثابت است درحالی­که تلاش ناپایدار است. به همین دلیل تلاش افراد ممکن است از یک موقعیت به موقعیت دیگر تغییرکند و بالاخره کنترل به مسئولیت پذیری فرد با تأثیرپذیری علّت از اراده فرد اشاره دارد. تلاش یک علّت قابل کنترل است، چرا که افراد می­توانند اراده کنند که زیاد یا کم تلاش کنند، امّا استعداد و تلاش عللی هستند که تحت کنترل فرد نمی­باشند. یکی ازجنبه­های جالب فرآیند اسناد، این است که برخی از پیش داوری­ها و سوگیری­ها موجب می­شوند که افراد به تبیین منظم وقایع بپردازند. یکی از این سوگیری­ها یا خطاهای اسنادی، « سوگیری خدمت به خود » است. (به نقل از سید محمدی،1383)

تمایل به اسناد دادن بازده­های مثبت خود به علل درونی، اما اسناد دادن بازده­های منفی خود به عوامل بیرونی را سوگیری خدمت به خود می­گویند و به نظر می­رسد که این سوگیری از نظر دامنه، عمومیت داشته و از نظر تأثیر بسیار نیرومند است. چرا چنین نوسانی در اسنادهای ما رخ می­دهد، چندین احتمال مطرح شده است، امّا بیشتر آن­ها در دو مقوله جای می­گیرند: « تبیین­های شناختی» و « تبیین­های انگیزشی». الگوی شناختی معتقد است که سوگیری خدمت به خود، اساساً ناشی از برخی گرایش­ها در شیوه­ای است که ما اطلاعات اجتماعی را پردازش می­کنیم. این الگو چنین می­گوید که ما به خاطر بازده­های مثبت خود را به علل درونی و بازده­های منفی خود را به علل بیرونی اسناد می­دهیم که انتظار موفقّیت داریم و به همین دلیل تمایل داریم تا بازده­های مورد انتظار خود را به علل درونی بیش از علل بیرونی اسناد بدهیم. برعکس، الگوی انگیزشی معتقد است که سوگیری خدمت به خود از نیاز ما به حفظ و افزایش عزت­نفس ما، یا از تمایل ما به خوب به نظرآمدن به چشم دیگران بر می­خیزد. (گرینبرگ ،پاییزسکی ، سولومون، [11]1982، به نقل از کریمی) هر چند عوامل شناختی و انگیزشی هر دو ممکن است در این نوع خطای اسنادی نقش داشته باشند، ولی به نظر می­رسد که شواهد پژوهش بیشتر در تأیید دیدگاه انگیزشی است. (همان منبع)

بنابراین، سوگیری خدمت به خود به عنوان سپر انگیزشی علیه احساس بی­ارزشی خدمت می­کند. مطابق با راهبرد خودناتوان­سازی، مردم نه تنها بهانه­هایی برای اشتباهاتشان بعد از یک واقعه می­آورند بلکه همچنین فرصت­های اجتماعی مناسبی را طرح می­کنند، به نحوی که بهانه­های خود محافظ برای توجیه عملکرد ضعیف از قبل فراهم می­شوند و لزومی ندارد که حتماً به گذشته مربوط باشند. با استفاده از قواعد اسنادی، شرایط طوری ترتیب داده می­شوند که عملکردهای معیوب و حتی شکست­خورده نیز به عنوان تهدیدی بر عزت­نفس و ارزش­های اجتماعی تفسیر نمی­شوند. در خودناتوان­سازی افراد به نحوی زیرکانه یک عامل ناتوان­ساز بیرونی را جست وجو کرده و یا خلق می­کنند. ناپیوستگی بین عملکرد و ارزشیابی را حداقل در مورد شکست مبهم سازند، یک عامل ناتوان­ساز متقاعدکننده ممکن است احتمال موفقّیت را کاهش دهد، امّا در عوض به فرد خودناتوان­ساز اجازه می­دهد تا شکست در شرف وقوع را به منابع دیگری غیر از فقدان شایستگی نسبت دهد.

با خودناتوان­سازی، افراد می­توانند بر انواع اسناد­هایی که برای پیامدهای عملکرد ساخته می­شوند کنترل داشته باشند، به ویژه فرد با ایجاد یا ادعای یک عامل ناتوان­ساز و اجتناب از ابراز توانایی، می­تواند فقدان توانایی را به عنوان متقاعدکننده­ترین اسناد برای شکست یا عملکرد معیوب کاهش دهد.

نظریه خودارزشی

ادراک توانایی، سازه اصلی نظریه خودارزشی کاوینگتون[12] (1992) است، مطابق با این دیدگاه مردم نیاز دارند که خود را فردی شایسته ادراک کنند، به عبارت دیگر توانمندبودن نشانه ارزشمندبودن است، به خاطر اهمّیتی که خودارزشمندی دارد و به منظور حفظ خود پنداره مثبت مردم مجموعه­ای از راهبردهای خود حمایتی را جست وجو می­کنند. این راهبردها عبارتند از:

الف: تعیین هدف­های غیرقابل دسترس و غیرواقعی، به نحوی که شکست را بتوان به دشواری تکلیف نسبت داد نه فقدان توانایی

ب: بهانه­جویی مانند نسبت­دادن شکست به عوامل غیرقابل کنترل

ج: استفاده از راهبردهای خودناتوان­سازی مختلف مانند مسامحه­کاری یا فقدان مطالعه (گراهام 1991)[13]

نظریه خودارزشی بر نگه­داری و حمایت ازعزت­نفس تأکید دارد. مطابق با این نظریه، انگیزه اوّلیه انسان­ها، انگیزه خودارتقایی است، یعنی افراد اطلاعاتی را جست وجو می­کنند که تلویحات مثبتی برای عزت­نفس داشته باشد و از اطلاعاتی که تلویحات منفی دارد اجتناب می­کنند. خودارزشی یک فرد توسط میزان سرمایه­گذاری عزت­نفس برای برآمد تعیین­شده، به طوری که ارزش آن­ها به درک موفقّیت یا شکست یا پذیرفتن خود معیارهای مرتبط با برآمد مذکور بستگی دارد. به ویژه در تجزیه و تحلیل عزت­نفس رفتار پیشرفت، افراد به دنبال رویارویی با شکستی که به سبب انتساب درونی عدم موفقّیت به ناتوانی خود، به وقوع پیوسته، احساس شرمساری را تجربه می­کنند. هنگامی که تلاش به منظور بالابردن سطح استنتاج مربوط به توانایی پایین افزایش پیدا کرده، این امر منجر به پدیدآمدن احساس حقارت و افزایش سطح انتظار رویارویی با شکست می­شود.

الیوت و تراش[14](2004، به نقل از لئون و ماتیوس، 2010) به منظور پشتیبانی از تجزیه و تحلیل عزت­نفس، رفتار پیشرفت، درباره­ی انتقال ترس از شکست میان نسل­ها به تحقیق پرداختند، از مطالعه­ی مقاله آن­ها می­توان نتیجه گرفت، اشخاصی که دارای ترس زیادی از شکست­خوردن بوده، به منظور اجتناب از تجربه احساس شرمساری مواجهه با عدم موفقّیت راهبردهایی جهت حفظ خودارزشی (همانند: خودناتوان­سازی و دست­کشیدن از تلاش­های مؤثر) را به­کار می­برند. به طور مشابه مک­گرگور و الیوت[15](به نقل از لئون و ماتیوس ، 2010) ترس از شکست را به عنوان شاخص«بی­کفایتی یکپارچه­ای که شخص را در معرض عدم­پذیرش و رهاسازی توسط افراد مهم زندگی وی قرار داده» بررسی کرده­اند. آن­ها دریافتند، افرادی که ترس زیادی از شکست بر دیدگاه و راهبرد فرد نسبت به شرایط پیشرفت تأثیرگذار می­باشد. بنابراین، استنتاج توانایی پایین توسط دست­کشیدن از انجام تلاش­های مؤثر که همراه نظریه خودارزشی رفتار پیشرفت بوده، کاهش داد.

نظریه هدف

این نظریه در حد یک چارچوب شناختی اجتماعی برای اهدافی که افراد در موقعیت پیشرفت پی می­گیرند و اینکه چگونه به خودشان، وظایف تحصیلی و عملکردشان فکر می­کنند، تمرکز دارند و محدوده­ای را فراهم می­کنند تا افراد از طریق آن وقایع را تعبیر کنند و به آن واکنش نشان­دهند. (مارتین،2000)

پژوهشگران به این نتیجه رسیده­اند، که اهداف را می­توان به طور معناداری به گروه­ها و انواع تقسیم کرده، اما در دهه اخیر بر دو نوع هدف تمرکز کرده­اند. (میدگلی، کاپلان و میدستون[16]، 2001)

1-هدف برای رشد توانایی که هدف تسلط[17]، هدف یادگیری یا همان هدف وظیفه[18] نامیده می­شود.

2-هدف برای اثبات توانایی که هدف عملکرد[19]خود هدفی یا هدف وابسته به­خود نامیده می­شود.

ان دو هدف با وجود نام های متفاوت همپوشی قابل توجهی با هم دارند.

در یک سطح کلی، هدف تسلط، درگیر شدن با رفتار موفقّیت­آمیز به منظور رشد صلاحیت است و هدف عملکردی، درگیر شدن در رفتار موفقّیت­آمیز به قصد اثبات صلاحیت یا اجتناب از اثبات عدم صلاحیت است. (کاپلا و میدگلی ، 1997) به طورخاص، می­توان گفت که هدف تسلط بر تکلیف تمرکز دارد و برای فهمیدن و یادگرفتن موضوع است و فرد در پی آن است که مهارت­های لازم برای انجام­دادن تکلیف را یاد بگیرد و عملکرد گذشته­اش را در وظایف مشابه فعلی بهبود ببخشد. امّا یک هدف عملکردی، به خودی خود و به طور خاص بر توانایی خود تمرکز دارد و جهت انگیزشی آن موفق­شدن به تلاش کم است و اثبات این مسأله است که فرد توانمند است. (یا اجتناب از اثبات ناتوانی) (آمس[20]،1992) افراد دارای اهداف وابسته به خود در پی آن هستند که ارزیابی مثبت از صلاحیت خود را به بیشترین حد برسانند و ارزیابی منفی از صلاحیت­شان را تا آن­جا که می­توانند کاهش­ دهند، در اهداف معطوف به وظیفه، افراد بر تسلط خود بر وظیفه و افزایش قابلیت­هایشان تمرکز دارند. (میدگلی و یوردان[21]، 2001)

در اهداف عملکردگرا، جهت­گیری به سمت اثبات توانایی بالاست و در اهداف عملکردگریز، جهت­گیری به طرف اجتناب از ابراز توانایی پایین است. اهداف تسلط نشانگر رشد صلاحیت و شایستگی از طریق یادگیری، تسلط بر وظیفه و اطلاعات، رشد علمی و مهارتی است و اهداف عملکردگرا نشانه­ی ابراز شایستگی در مقایسه با عملکرد دیگران، اتمام سریع کار و کسب اطلاعات عمومی برای تحصیل پیشرفت است. (مارتین ، 2000 و میدگلی و یوردان ، 2001)

تعریف خودناتوان­سازی

در چنددهه پیش برگلاس و جونز[22] و همکارانش نظر دادند که افراد تلاش می­کنند تا شرایط رفتارشان را طوری تنظیم کنند که اگر عملکردشان ضعیف باشد، این شرایط پیش از فقدان توانایی و ارزشمندی به عنوان عملکرد ضعیف جلوه نماید. به عبارت دیگر، افراد مجموعه­ای از راهبردها را به کار می­گیرند تا به عنوان قربانیان شرایط و نه ناتوان به آن­ها نگریسته شود برگلاس و جونز این راهبردها را خود ناتوان­سازی نامیدند زیرا استفاده از آن ها ممکن است به تضعیف عملکرد بینجامد.

راهبردهای خودناتوان­سازی آن شرایط پیش­آیندی هستند که افراد فراهم می­سازند به این امید که جانشین عواملی شوند که در آینده ممکن است شایستگی آنان را مورد تردید قرار دهد. آرمانی آن است که افراد این شرایط را در عوامل بیرونی جست وجو کنند نه در عوامل درونی به نظر برگلاس و جونز خودناتوان­سازی عبارت است از هر عمل یا زمینه عملی که به فرد امکان می­دهد تا شکست را به عوامل بیرونی (بهانه) و موفقّیت را (به منظور کسب افتخار) به عوامل درونی نسبت دهد.

انواع مختلفی از رفتارها و احساسات هستند که به عنوان راهبردها یا عوامل خودناتوان­ساز شناخته شده­اند از قبیل مصرف دارو (برگلاس و جونز،1978، کلدینز و آرکین،[23] 1982)، مصرف الکل (برگلاس و جونز،1978، تاکر و همکاران،[24]1981، هیگینزو هریس،1988) کم­آموزی[25] (برگلاس و جونز،1978)، اضطراب امتحان[26](هریس و همکاران، 1986، یوسونگ،1988)، اضطراب اجتماعی[27] (اسنایدر و اسمیت،1986،اسنایدر و همکاران،1988)، نشانه­های بیماری فیزیکی (اسمیت و همکاران،1983)، فقدان تلاش و تمرین، (ماتسو،[28] 1996، بام گاردنر و لوی[29]،1988) انتخاب هدف­های غیرقابل دسترس (گرینبرگ،1985) فقدان آمادگی (هریس و اسنایدر،1986)، بهانه­سازی (استروب،1986)، چاقی(شیل و همکاران،1991)، مسامحه کاری، (وسلی،1994) فقدان خواب، همنشینی زیاد با دوستان و یا درگیری در فعالیت­های بسیار (هیگینز و همکاران،1990) (به نقل از هاشمی، 1380)

 


[1]-Martin et al.

[2]-Elliot&Church

[3]-Covington

[4]-Siegel et al.

[5]-Self-regulation

[6]-Hendrix&Hirt

[7]-Inferiority feelings

[8]-Baron & Biren & Berneskamb

[9] -Graham

[10] -Vayner

[11]-Greenberg, Pyszczynski,Solomon

1-Kavingtoon

1-Geraham

1-Eliyot & Terash

2-Gergor & Eliyot

3-Midgley & Kaplan & Middleton

4-Mastery - goal

5-Task - goal

[19]-Performance - goal

[20]-Ames

[21]-Urdan

[22]-Bereglas & Jones

[23]-Koldinz&Arkin

[24]-Taker

[25]-Underachievement

[26]-Test anxiety

[27]-Social anxiety

[28]-Matsu

[29]-Gardner & Lovy

 

فهرست مطالب :

نظریه¬های مربوط به خودناتوان¬سازی
نظریه آدلر
نظریه موری
نظریه اسناد
نظریه هدف
نظریه خودارزشی
تعریف مفهومی شک
زیربنای انگیزشی خودناتوان¬سازی
تعریف خودناتوان¬سازی تحصیلی
نقش¬های خودحمایتی خودارتقایی
خودناتوان¬سازی و عملکرد تحصیلی
اساس عمومی-خصوصی خودناتوان¬سازی
تعریف خودناتوان¬سازی
خودناتوان¬سازی و تقلب
پیامدهای عاطفی خودناتوان¬سازی
تحقیقات انجام¬شده در داخل کشور
تحقیقات انجام¬شده در خارج از کشور
منابع فارسی
منابع انگلیسی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) تعریف خودناتوان سازی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) ساختار سازمان


دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) ساختار سازمان

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) ساختار سازمان

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) ساختار سازمان

مبانی نظری و پیشینه پژوهش فصل دو ساختار سازمان
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 46 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 33

توضیحات :

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) ساختار سازمان در 33 صفحه قابل ویرایش در قالب Word.

 

بخشی از متن :

تعریف ساختار سازمان:

مفهوم ساختار سازمان مثل بسیاری از مفاهیم علوم اجتماعی و انسانی تعاریف گوناگونی دارد که آگاهی آنرا طی یک کتاب و گاهی به صورت فشرده تعریف می کنند سازمان هدف دارد یعنی برای دستیابی به هدف ها و مقاصد معینی تشکیل شده اند.

سازمان عبارتست از هماهنگی معقول تعدادی از افراد که برای تحقق هدف یا منظور مشترکی از طریق تقسیم وظایف و برقراری روابط منظم و منطقی به طور مستمر فعالیت می کنند. که منظور از ساختار سازمان اشاره به ساختمان یا مجموعه ای از ساختمان ها نیست و سازمان لزوماً در چهارچوب دیوار ساختمان محدود نمی شود. مشخصه اصلی سازمان دامنه ی فعالیت و الگوی روابط انسانی آن است که به واسطه آن هدفهای سازمانی تحقق می یابد که این الگو دو وجه رسمی و غیر رسمی را شامل می شود. (علاقه بند،1379).

ساختار سازمانی، راه یا شیوه‌ای است که به‌وسیله آن، فعالیت‌های سازمانی تقسیم، سازمان‌دهی و هماهنگ می‌شوند. سازمان‌ها ساختارهایی را به‌وجود می‌آورند؛ تا فعالیت‌های عوامل انجام کار را هماهنگ کرده و اعمال اعضا را کنترل نمایند. ساختار سازمانی در نمودار سازمانی نمایان می‌شود. نمودار سازمانی نیز یک نماد قابل رؤیت از کل فعالیت‌ها و فرایندهای سازمان است.(اعرابی، 1385)

متغیر‌های زیادی را به‌عنوان ابعاد ساختار سازمانی نام برده‌اند، از آن جمله می‌توان به اجزای اداری، استقلال، تمرکز، پیچیدگی، تفویض اختیار، تفکیک، رسمیت، انسجام، حرفه‌ای شدن، حیطه نظارت، تخصص‌گرایی، استاندارد سازی و سطوح سلسله مراتب عمودی اشاره کرد. از بین این عوامل، اغلب دانشمندان بر سه بعد پیچیدگی، رسمیت و تمرکز به‌عنوان ابعاد اصلی سازمان اتفاق نظر دارند و معتقدند که به‌نوعی دیگر ابعاد ساختار سازمانی را دربرمی‌گیرند.(قلی‎پور، 1380)

 

 

ارکان ساختار سازمانی

در طرح‌ریزی ساختار سازمانی سه رکن مورد توجه قرار می‌گیرد:

1. ساختار سازمانی، تعیین‌کننده روابط رسمی و گزارش‌گیری در سازمان است و نشان‌دهنده سطوحی است که در سلسله مراتب اداری وجود دارد و حیطه کنترل مدیران را نیز مشخص می‌نماید.

2. ساختار سازمانی، تعیین‌کننده جایگاه افرادی است که به‌‌صورت گروهی در یک واحد کار می‌کنند و به گروه‌بندی یا تقسیم‌بندی واحدهایی که در کل سازمان وجود دارد، می‌پردازد.

3. ساختار سازمانی، دربرگیرنده طرح سیستم‌هایی است که به‌وسیله آن‌ها همه واحدها هماهنگ و یکپارچه می‌شوند. در نتیجه، ارتباط مؤثر در سازمان تضمین خواهد شد.(اعرابی، 1385)

پیچیدگی

اساس و پایه کارهایی که بر روی ساختار انجام شده، براساس نظریات وبر قرار دارد. وی شکل آرمان‌گرایانه از ساختار سازمانی به‌نام دیوان‌‌سالاری (بوروکراسی) را ارایه کرد.

دو پژوهشگر دیگر به‌نام‌های برنز و استاکر دو الگو از سازمان را ارایه دادند، که در دو سر یک پیوستار قرار داشت. ساختار "مکانیکی" یکی از این دو الگو بود، که با سازمان آرمانی وبر (دیوان‌سالاری) شباهت زیادی دارد و ساختار "ارگانیک" آنان در نقطه مقابل این ساختار قرار دارد.

هیج نیز ویژگی‌های ساختار سازمانی را برشمرد و گفت که در سازمان‌های مختلف، میزان یا مقدار این ویژگی‌ها بسیار متفاوت است؛ از این روی، باعث شد که در مسیر و روند بررسی شکل سازمان، گام بلندی برداشته شود

مقصود از پیچیدگی، تعداد کارها یا سیستم‌های فرعی است که در درون یک سازمان انجام می‏شود یا وجود دارد. ( پارساییان ، 1384)

 

پیچیدگی به سه دسته تقسیم می‌شود:

الف: تفکیک افقی ؛ تفکیک افقی، میزان یا حد تفکیک بین واحدها را نشان می‌دهد. این نوع تفکیک، به‌میزان تفکیک بین واحدهای سازمانی، براساس موقعیّت اعضای سازمان، ماهیّت وظایف آن‌ها و میزان تحصیلات و آموزش‌هایی که فراگرفته‌اند، اشاره می‌نماید. وجود حرفه‌های متعدد در سازمان، که به دانش تخصصی و مهارت علمی نیاز دارند، سازمان را از پیچیدگی بیشتری برخوردار می‌کند؛ زیرا موقعیت‌های شغلی متفاوت افراد، ارتباطات را کند کرده و مدیریت را در خصوص هماهنگی بین فعالیت‌های آن‌ها، با مشکل مواجه می‌کند. مهم‌ترین شاهد تفکیک افقی درون‌سازمانی، تخصص‌گرایی و بخش‌بندی‌ درونی سازمان است؛ به‌طوری‌که این‌دو، ارتباط متقابل با یکدیگر دارند.هرقدر تعداد شاغلین متخصص بیش‌تر و دوره آموزشی لازم، طولانی‌تر و در سطحی بالاتر باشد، سازمان از پیچیدگی بیشتری برخوردار است.(الوانی، 1387)

ب: تفکیک عمودی؛ تفکیک عمودی به عمق یا ارتفاع سلسله مراتب سازمانی نظر دارد. با افزایش سطوح سلسله مراتب سازمانی، تفکیک عمودی سازمان افزایش یافته و پیچیدگی سازمانی، بیشتر می‌شود. سطوح بیشتر، بین مدیریت عالی و عملیاتی سازمان، عاملی بالقوه جهت مخدوش ساختن ارتباطات است؛ که هماهنگی بین بخش‌های پرسنلی مدیریت و نظارت بر فعالیت‌های عملیاتی، توسط مدیریت عالی را دشوار می‌سازد.

تفکیک عمودی و افقی را نباید دو مقوله کاملا مجزا از هم درنظر گرفت. تفکیک عمودی ممکن است پاسخ مناسبی به افزایش تفکیک افقی در سازمان باشد. وقتی تخصص‌گرایی، درون سازمان بیشتر گردد، هماهنگی بین وظایف، ضرورت بیشتری می‌یابد.( رابینز، 1384)

درتقسیم کار عمودی، سه موضوع قابل تأمل باید مد نظر قرار گیرد:

الف) تعداد سطوح سازمانی مورد نیاز در سلسله مراتب سازمانی؛ به این ترتیب بر حسب تعداد سطوح سازمانی، ممکن است شکل هرم سازمانی، به‌صورت "تخت"، "متوسط" یا "بلند" در بیاید؛

ب) حیطه نظارت؛ حیطه نظارت به تعداد کارکنانی که مستقیما به یک مدیر گزارش می‌دهند دلالت دارد؛

ج) درجه تمرکز؛ این موضوع بر جایگاه اصلی تصمیم‌گیری در سازمان دلالت دارد.( رضائیان، 1387)

ج: تفکیک بر اساس مناطق جغرافیایی؛ به‌طور خلاصه، تفکیک براساس مناطق جغرافیایی، سومین عنصر در تعریف پیچیدگی سازمان است که نشان می‌دهد، اگر چه تفکیک عمودی و افقی، واحدهای سازمانی را از هم پراکنده‌تر ساخته، ولی جدایی واحدها از لحاظ فیزیکی نیز می‌تواند این پیچیدگی را افزایش دهد.

تفکیک براساس مناطق جغرافیایی، به‌میزان پراکندگی واحدها، امکانات و نیروهای انسانی، از لحاظ جغرافیایی اشاره دارد. این تفکیک، میزان پراکندگی ادارات، کارخانجات و افراد سازمان براساس مناطق جغرافیایی را نشان می‌دهد(رابینز، 1383).

 

 

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) ساختار سازمان

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی


دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش فصل دو سازگاری زناشویی
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 52 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 36

توضیحات :

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی در 36 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

 

بخشی از متن :

مقدمه:

کودکی که به دنیا می آید دارای کامل ترین و عالی ترین امکانات رشدی است و اما ظرفیت آن را دارد که به بهترین وجهی پرورش یافته و برترین کمالات را پیدا کند کافی است او سالم به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش قرار گیرد این محیط را والدین به وجود می آورند والدین هستندکه انرژی نهفته در وجود کودک را شکوفا کرده خط و جهت می دهند غالباً فرزندان به دلیل خطاها و ناسازگاری هایشان محکوم می شوند و فراموش می شود که خطاها و عدم آگاهی والدین دلیل بروز مشکلات آنان می باشد. این پژوهش شامل پیشینه نظری و پژوهشی مرتبط با موضوع تحقیق حاضر است .

سازگاری و ناسازگاری زناشویی

سازگاری زناشوئی

سازگاری زناشوئی انطباق وضعیتی است که وجود دارد ، و وضعیتی که مورد انتظار است ، می باشد . طبق این تعریف سازگاری زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه زناشوئی مطابق با آنچه که وی انتظار داشته باشد و ناسازگاری زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه زناشوئی با وضعیت مورد انتظار و دلخواه فرد منطبق نباشد (سلیمانیان ،1373)

اساساً اگر سازگاری زناشوئی حاصل مبادله رفتارهای پاداش بخش باشد . عدم سازگاری فقط هنگامی خواهد بود که دو شریک از چیزی رنج ببرند . البته نظر افراد در این باره که چه اموری رضایت بخش است با گذشت زمان ، رشد طبیعی انسان تغییر کند . رابطه ای را که یک زوج در بیست سالگی ، فوق العاده می دانند ممکن است در چهل سالگی ، با ایجاد علایق و شغلهای جدید در این ساهل چندان رضایت بخش نیابند . همچنین نامزدی که زمانی بهترین انتخاب تلقی مشده است . در صورت امکان نامزدهایی زیباتر و بهتر وجود داشته باشد . احتمالاً دیگر آنچنان راضی کننده نخواهد بود . همچنین ممکن است با شروع زندگی و دیدن خطاهای همسر در طول سال ها ، رضایت از همسر کاهش می یابد . (الیس و همکاران، ترجمه صالحی فدری و امین یزدی ، 1375)

السون[1] و دیگران (1989) ، سلیمانیان (1373) نیز برای سیکل زندگی خانوادگی مراحلی را مطرح می کند و معتقد است که میزان سازگاری و رضایت زناشوئی در هر یک از این مراحل متفاوت است . مراحلی که وی مطرح می کند و معتقد است که میزان رضایت زناشوئی در هر یک از این مراحل متفاوت است . مراحلی که وی مطرح می کند عبارتند از : 1- زوجهای جوان بدون بچه 2- خانواده با بچه های پیش دبستانی 3- خانواده با بچه های دبستانی 4- خانواده با فرزندان نوجوان 5-+ خانواده با بچه های که شروع به ترک خانه می کنند 6- خانواده بدون فرزند (فرزندان در این مرحله خانه را ترک گفته اند) 7- خانواده در دوران بازنشستگی و پیری .

[2]ولف (1960) ، سیف (1368) بیان دارد که سازگاری ورضایت و خشنودی مادران از زندگی زناشوئی ، پس از جدا شدن فرزندان نوجوان و 19 ساله به بالا در خانه حضور داشته اند . فلمن[3] (1971) ، سیف (1368) نیز معتقد است رضایت از زندگی در همسرانی که به دوره پدر و مادری انتقال یافته اند نسبت به دوره زندگی زناشوئی قبلی کاهش یافته است . همچنین بررسیهای جدیدتری توسط رولین[4] و کانون (1974) و اسپانیر و همکاران (1975)، سیف (1368) به طریقه پژوهش مقطعی انجام گرفته و چنین نتیجه گرفته اند که تنشهای مربوط به نقشهای زناشوئی پس از استقلال زندگی فرزندان نسبت به زمانی که آنان در خانواده حضور داشتند کمتر شده است و زوجها از رفتار خود نسبت به یکدیگر کمتر شکایت دارند (سیف ،1368).

2-1-2 عوامل مؤثر در رضایت و سازگاری زناشویی

از دهه 1350 پژوهشگران عوامل مؤثر بر رضایت و سازگاری زناشوئی را بررسی می کردند . جذابیتهای جسمی ، عاطفه ، سن ازدواج ، فرزندان ، زمینه اقتصادی – اجتماعی ، داشتن علایق و هدفهای یکسان و فعالیت جنسی ، همه عواملی هستند که مورد توجه بوده اند .(هوتسون[5] و ونکلیستی[6] ، 13991)

وینچ[7] و دیگران (1974) به نقل از سلیمانیان (1373) هشت معیار موفقیت زناشوئی را که در سه دهه گذشته به کار رفته اند را مشخص کرده اند این رضایت و سازگاری زناشوئی مؤثر باشد و هر کس با توجه به نگرش خاص خود و یا نتایج پژوهشهایش ، عواملی را برای رضایت و سازگاری زناشوئی بیان می کند . عده ای بلوغ فکری و عاطفی زوجین ، داشتن تحصیلات و طبقه مشابه و یا داشتن علاقه و طرز تفکر مشترک را از عوامل تأثیر گذار بر روابط زناشوئی می دانند و برخی دیگر نیز عوامل دیگری را ذکر می کنند . در ذیل به بررسی مهمترین عامل ها می پردازیم .

 

 

  1. ابراز محبت و عشق زوجین نسبت به یکدیگر :

احساس شدیایی اوایل ازدواج ، به مرور می تواند به عشقی بالغانه تبدیل شود . زن می تواند از گفتن « دوستت دارم» و شوهر از شنیدن لذت ببرند . زیرا محبت و جذابیت متقابل دریافت صمیمیت ، وفاداری ، اعتماد و دوستی به هم گره خورده . عشق قوی تر و عمیق تری را پایه گذاری می کند .(بک[8] ، 1988 ، ترجمه قراچه داغی ، 1376 )

رسول اکرم (ص) می فرماید : وظیفه زن نسبت به شوهرش این است که مهر و محبتش را در دل بپروراند و در این خصوص حضرت علی (ع) نیز می فرماید :«در هر حال با زنان سازش و مدارا کنید و به انها گفتار خوش نشان دهید باشد که آنان نیز کردار خوش نشان دهند» از نظر روانی هم نرم زبانی در تحکیم روابط زناشوئی ، دوام مهر و محبت تأثیر بسزائی دارد . در حدیث آمده است که گفتار مرد به همسر خود که من تو را دوست دارم ، هرگز از دل او بیرون نمی رود . (مشکینی، موسوی ، 1375)

آنچه در ازدواجهای پریشان وجود ندارد ابراز محبت و صمیمت است . زن و شوهر که به دلیل ابراز خشم خود را درک نمی کنند در مراودات خود به جایی می رسند که هر دو یا دست کم یکی از آنها به این نتیجه می رسند که به قدر کافی مورد عشق و محبت همسر خود قرار ندارند . (بلاچ[9] ، ترجمه قراچه داغی ، 1992)

از بهترین و با شکوهترین تجلیات زندگی متعادل ، سرمایه گذاری انسانی یا داد و ستد عاطفی بین زوجین است . اول زندگی مشترک را به منزله شروع تبادلات عاطفی و هم حسی زوجین تلقی کنیم و آن را فرصتی برای درک روحیات هر یک به حساب آوریم در دهه های بعد داد و ستد عاطفی ، نیاز به جلوه بیشتر و مساعدتری خواهد داشت . به ویژه در سالهای میانی و پایانی زندگی مشترک که احساس تنهائی از دست رفتن جوانی به مشکلات زوجین دامن می زند . تلاش آنها برای اثبات عواطف صادقانه و صمیمانه شان ، ضرورتی بیش از گذشته می یابد و دوام و استحکام زندگیشان را تضمین نمود . (شرفی ، 1372)

برودریک[10] (1986) ، در پژوهش رابطه عاطفی ، نگرشها و رفتارها را با رضایت زناشوئی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که متغیرهای عاطفی و نگرشی ، با واریانس بسیار منحصر به فرد در رضایت زناشوئی نقش دارند . (موسوی ،1375)

 

  1. احترام به همسر

تاجیک اسماعیل (1377) در رابطه با نقشهای شوهر می نوسید : مرد بایستی به همسر خود ، به خصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانمی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است . به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این عنصر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشوئی و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر کند و همچنین در مورد نقشهای زن معتقد است با توجه به این که در زندگی زناشوئی نقش محبت و اظهار عواطف بیشتر مناسب ساختار روانی و جسمی زن است و احساس دلگرمی و اطمینان خاطر را به شوهر باید در فضای خانواده ایجاد کند . زن بایستی دقت داشته باشد که احترام او نسبت به شوهر هم یک نیاز روانی و عامل علاقه و محبت بیشتر شوهر به اوست . پژوهشهای ویگن[11] و مودی[12] (1983) به نقل از سلیمانیان (1373) نشان می دهد که زوجهائی که به راحتی افکارشان را با یکدیگر در میان می گذارند قادر به پذیرش و درک احساسات یکدیگر هستند و از سازگاری و رضایتمندی بیشتری برخوردارند . همچنین پژوهشی که توسط میشل[13] (1971) به نقل از موسوی در کشور آمریکا ، فرانسه و شوروی انجام شد به این نتیجه رسید که 70 تا 90 درصد زنان احترام متقابل را بهترین مسئله درسازگاری و رضایت زناشوئی می دانند .

  1. برقراری روابط اجتماعی

نباید از اهمیت بسیار زیاد ارتباط در گروه غافل شویم . ارتباط باعث می شود تا این مجموعه که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم تعامل بر قرار می کنند وحدت پیدا کنند . دلیل لزوم برقراری ارتباط بین اعضای گروه وجود مشکلات و موانع بیرونی و درونی است . (هارجی[14] ، 1994 ، ترجمه بیگی و فیروز بخت ، 1377).

مارکوسی و گرین وود به این نتیجه رسیدند که یک ارتباط مثبت میان سازگاری اجتماعی و سازگاری زن و شوهر وجود دارد . بدین معنی که افرادی که در زندگی زناشوئی سازگار و موفق هستند در روابط اجتماعی خود نیز افرادی سازگار و موفق اند (موسوی ،1375).

 

  1. روابط جنسی

عشق و تمایل جنسی در افراد سالم اغلب به طور کامل با یکدیگر آمیخته اند و اگر چه عشق و تمایل جنسی دو مفهوم کاملاً مختلف اند و به هم آمیختن این دو مفهوم جایز نیست . با این وجود باید بگوئیم که در زندگی افراد سالم این دو مفهوم به هم می پیوندند و با هم می آمیزند . شوارتز در کتاب روانشانسی جنسی خود می نوسید : اگر چه انگیزه های جنسی و عشق ، طبایع مختلفی دارند لیکن مکمل یکدیگرند . در یک انسان کامل و کاملاً بالغ تنها در هم آمیختگی جدائی ناپذیر انگیزه جنسی و عشق وجود دارد (مزلو ، ترجمه رویگران) بیشتر مطالعاتی که در صدد برآمدند تا بررسی کنند این سؤال را که رضایت در فعالیت جنسی تأمین کننده رضایت زناشوئی است . بیشتر از یک عامل را بر رضایت زناشوئی مؤثر می دانند . وونگلیستی[15] (1991) یک مطالعه طولی بین روابط عاطفه علاقه جنسی ، منفی بافی و رضایت زناشوئی انجام داد . آنها با 106 زوج که بیشتر از دو سال از ابتدای ازدواجشان می گذشت مصاحبه کردند . آنها دریافتند که علاقه جنسی زنان با رضایت شوهرانشان مرتبط بود اما به طور کلی عاطفه جنسی با سازگاری و رضایت زناشوئی همسرانشان رابطه نداشت . آنها سعی کردند این مطلب را در یک سری از روشها توضیح دهند .

آنها نظر دارند که ممکن نیست اهمیت مسائل جنسی در رضایت زناشوئی برای سالهای متمادی بعد از ازدواج در یک سطح می باشند . پژوهشها نشان می دهند که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشوئی قرار دارند و سازگاری در روابط جنسی از مهمترین عوامل خوشبختی زندگی زناشوئی است به طوری که این روابط ارضا کننده و کامل نباشد منجر به ناراحتی شدید ، اختلافات و حتی از هم پاشیدگی خانواده می باشد . (میلانی فر ، 1372)

نجاتی (1376) ، در این خصوص بیان می دارد : در ابتدای ازدواج ، زوجین جهت بهبود شناخت و اصلاح روابط جنسی خود باید در مورد توقعات ، رفتار و ارزشها با هم به گفتگو بنشینند . گفتگو به منظور بهبود روابط جنسی بسیار سازنده است و موجب تقویت جنبه های مختلف ازدواج می شود . اگر زوجین قادر نباشند در مورد مسائل جنسی و چگونگی آمیزش آزادانه با هم به گفتگو بنشینند مسلماً از نحوه ی بینش یکدیگر با خبر نشده و نمی توانند به طور مطلوب رضایت خاطر هم را فراهم آورند .

شاملو (1376)، نیز معتقد است تعادل و تناسب در مقدار تمایل جنسی در زن و مرد نیز از عوامل موفقیت زناشوئی است .

 

  1. مسائل اقتصادی و اجتماعی

نوابی نژاد (1377) بیان می دارد که کارشناسان خانواده توصیه می کنند که خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی – اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری را در کنار هم تجربه کنند .

مسائل مربوط به دخل و خرج هم اغلب موجبات اختلافات زن و مرد را فراهم می سازد . در زمینه دخل و خرج اغلب با انواع مشغله های ذهنی در خصوص انعطاف ، کنترل و سایر معانی نمادین ، که به فعالیتهای مشترک لطمه می زند برخورد می کنیم . بسیاری از زوجها بر سر چگونگی پرداخت مخارج با هم اختلاف نظر دارند . بسیاری از آنها پس از رسیدگی چندین ساعته فهرست مخارج ، یکدیگر را به بی توجهی در خرج کردن درآمدها متهم می سازند و آتش خشم یکدیگر را بر می افروزند . (بک ، 1988 ، ترجمه قراچه داغی ، 1376).

  1. ارتباط با اقوام و اطرافیان

 


[1]1-elson

[2]1-volf

[3]2-Felman

[4]3-rolin

[5]4-hotson

[6]5-vangelisti

6-winch[7]

[8]1-beak

[9]2-blach

[10]3-broderick

[11]1-wigen

[12]2-modi

[13]3-mishel

[14]4-hargi

[15]1-vangelisti

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری شغلی


دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری شغلی

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری شغلی

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری شغلی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش فصل دو سازگاری شغلی
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 32 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 15

توضیحات :

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری شغلی در 15 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

 

بخشی از متن :

سازگاری شغلی

مهمترین عامل در نیل به اهداف هر سازمان،نیروی انسانی است و بی شک موفقیت و پیشرفت هر سازمان به نیروی انسانی آن بستگی دارد.از زمانی که کار،جایگاه مهمی را در زندگی افراد به خود اختصاص داده است نه تنها وضعیت جسمانی افراد بلکه روان آنها را متاثر می سازد.اگر سازمان ها دغدغه توسعه منابع انسانی و دستیابی به مزیت رقابتی پایدار در بازار را دارند،برآوردن نیازهای کارمندان امری ضروری و مهم است(حسینی ،1392) .

یکی از عوامل مربوط به ایجاد هماهنگی در کار، سازگاری شغلی است . رضایت، محرک رفتار ترمیم و بازسازی است و نارضایتی، محرک رفتار سازگار است . در بعضی جاها، عدم تطابق بین نیازهای یک شخص و مزایای محیطی چشمگیر است و شخص بالاجبار طریق سازگاری را در پیش خواهد گرفت . سازگاری شغلی برای ادامه ی اشتغال موفقیت آمیز عامل مهمی به شمار می رود . هر فردی انتظار دارد که اشتغال به کار مورد نظر، خشنودی و سلامت و اعتبار برای فرد تأمین نماید و نیازهای اولیه اش را برطرف سازد (صادقیان ، 1388 ، ص51).

در زمینة سازش شغلی تعاریف زیادی ارائه شده است ؛ می توان گفت سازش شغلی ترکیب و مجموعه ای از عوامل روانی و غیر روانی است (صادقیان ، 1388 ، ص51) .

سازگاری شغلی عبارت است از حالت سازگار و مساعد روانی فرد نسبت به شغل مورد نظرپس از اشتغال . سازگاری شغلی شامل شرح و توضیح رفتارهایی است که منجر به اجرای موثر و خوب وظایف مورد نیاز افراد و نگرش مثبت به سوی نقش کاری جدید می گردد ( حسینی ، 1392) .

سازگاری شغلی ترکیبی از مجموعه عوامل روانی و غیر روانی است. عواملی چون ارتباط متقابل با سایرین, دید مثبت نسبت به شغل, درآمد کافی و ارزشگذاری به کار باعث می‏شوند که فرد با شغلش سازگار گردد و به آن ادامه دهد ( گذل زاده ، 1385).

سازگاری شغلی عبارت است از اجرای درست وظایف و مسئولیت های شغلی در سطح محلی وملی در یک فرهنگ خاص(ارلی و انگ،2003،ص41) .

 

2-1-2 عوامل موثر بر سازگاری شغلی

1-پول: هر کارگر یا کارمند در قبال کاری که انجام می دهد باید به او پول داد اما این پول نباید شخصیت اورا پایین بیاورد و شخصیت کارمند مهمتر ازپولی است که به او می دهیم.

2-امنیت شغلی: یعنی کاری را که در دست دارد سالها ادامه خواهد داد.امنیت شغلی گاهی از پول هم مهمتر می شود زیرا شخص علاقه مند است که کارش دائمی باشد هرچند مزدش زیاد نباشد.همچنین امنیت شغلی است که افراد را به سمت کارهای دولتی می کشد.

3-شرایط مساعد کار:مردم دوست دارند که در محیط تمیز،آراسته، جالب و خوشایند کار کنند.

4-فرصت پیشرفت:یعنی فرصت پیشرفت همیشه وجود دارد و او می تواند با ایجاد شرایط لازم و روشن به درجات بالا ارتقاء یابد وپاداش بیشتری بگیرد.

5-روابط شخصی:مردم دوست دارند با افرادی کار کنند که بین آنها محبت وارتباط متقابل باشد در واقع هر کارمند دوست دارد که کارمند دیگر دوست مهربان او باشد و مورد محبت مدیرش باشد و همچنین مدیر به پیشرفت کارمندش توجه کند.

6-هماهنگی با استعداد شخص:شخص زمانی از کار خود لذت خواهد برد که با استعداد بدنی و عقلی او یکی باشد.

7- هماهنگی با رغبت: یعنی متناسب با علایق فرد باشد.

8- مهارت:مهارت عبارت است از میزان تبحری است که فرد در گذشته برای انجام کاری به طور موفقیت آمیز کسب کرده باشد.

9- عدم تبعیض بین کارمندان ( حسینی ،‌1392).

 

3-1-2 نظریه های سازگاری شغلی

به نظر هرشنسون سازگاری شغلی شامل سه جز است که عبارتند از:1-رفتار نقش شغل. 2- عملکرد وظایف. 3- رضایت کارمند ( حسینی ، 1392) .

نظریة سازگاری شغلی مبتنی بر مفهوم ارتباط بین فرد و محیط است . نظریة سازگاری شغلی کار را چیزی بیش از فرایندهای وظیفه مدار گام به گام می داند؛ کار تعاملات انسانی را در بر می گیرد و منبعی از رضایت، پاداش، تنیدگی و بسیاری از متغیرهای روان شناختی دیگر است. فرض اصلی در این نظریه آن است که فرد خواهان دستیابی و حفظ ارتباط مثبت با محیط کاری است. طبق نظر دیویس و لاف کوئیست افراد نیازهایشان را وارد محیط کاری می کنند، و محیط کاری نیز از فرد مطالباتی دارد. به منظور بقای فرد و محیط کاری هر دو باید به درجاتی از هماهنگی برسند . دو عنصر کلیدی در این نظریه ساختار محیطی و سازگاری کاری است . سازگاری کاری زمانی در بهترین حالت است که فرد و محیط، نیازهای کاری را با مهارتهای کاری هماهنگ کرده اند . تغییرات هم می تواند باعث رضایت کارمندان شود . تلاش کارمندان برای بهبود هماهنگی شان با محیط کاری می تواند به عنوان اقداماتی جهت دستیابی به سازگاری کاری در نظر گرفته شود . معمولاً سازگاری به دنبال یکی از دو حالت زیر حاصل می شود : کنش و واکنش . در حالت کنش، کا رمندان تلاش می کنند تنها محیط کاری را تغییر دهند ، در حالی که در وضعیت واکنشی تلاش دارند تا خودشان بهتر با محیط کاری هماهنگ شوند (صادقیان ، 1388 ، ص52) .

نظریه خصیصه - عامل: این نظریه بر سه اصل استوار است:

اولا: توجه به وجود تفاوت های فردی بین انسانها از نظر جسمانی، روانی و اجتماعی هر فردی می تواند با نوع خاصی از مشاغل حداکثر سازش را دارا باشد .

ثانیا : انجام مشاغل متعددبه خصوصیات خاص نیاز دارد.بنابراین افرادمشاغل گوناگون ویژگیهای متفاوتی دارند ( جعفری ،1391) .

ثالثا: سازش شغلی دو بعدی است. بدین معنی که عوامل درونی و بیرونی در ایجاد آن موثرند.

سازش شغلی تعاملی بین خصوصیات فردی و شرایط شغلی است و عوامل متعددی در ایجاد آن موثرند.

نظریه روان پویایی: در این نظریه، کار وسیله ای برای سازش با جامعه و بروز دادن مقبول غریزه جنسی است. توجه به نیازها وتامین آن از طریق اشتغال بخش دیگری از این نظریه راشامل می شود. مزلو ضمن بررسی نیازها در انتخاب شغل و تاثیر آن در اشتغال معتقد است تا زمانی که نیازهای اولیه ارضاء نشوند نیازهای عالی ظاهر نخواهند شد. در این نظریه "نیاز" محرک رفتارست و ارضای نیاز نقش بسیار مهمی در سازش شغلی به عهده دارد ( جعفری ،1391) .

نظریه رشدی: عده ای از محققان معتقدند سازش شغلی به موازات رشد عمومی پیش می رود. سوپر وتیرمن از رهبران نظریه است. به نظر سوپر، سازش شغلی در حال تغییر و تحول است و سازش شغلی دائمی وغیر قابل تغییر نیست بلکه فرد که مدتی با شغلش سازش نموده ممکن است با پیدایش عوامل جدید، سازش شغلی خود را از دست بدهد و به سوی شغل دیگری روی آورد و با آن سازش برقرار کنند. به نظر تیرمن واوها را (۱۹۶۳)تاریخچه اشتغال و نیز جریان انتخاب شغل فرد در سازش شغلی تاثیر به سزایی دارند. مشخصات تاریخچه انتخاب و اشتغال به شرح زیر قابل ذکرند: 1- انواع امکانات گوناگون از نظر فردی و موقعیت های شغلی که در احراز شغل موثر بوده اند. 2- ارزش اجتماعی و نیز میزان در آمد شغل مورد نظر در مقایسه با سایر مشاغل چگونه است. هر چه درآمد شغل بیشتر و ارزش اجتماعی بالا تری را حائز باشد امکان سازش شغلی بیشتر است. 3- مدت زمان اشتغال به شغل مورد نظر یکی دیگر از عوامل سازش شغلی است. فرد هر چه مدت طولا نی تری به انجام کاری بپردازد امکان سازش شغلی بیشتر می شود ( جعفری ،1391) .

دیویس و لافکوایست سازگاری شغلی را به عنوان یک فرایند پویا و مستمر از طریق یک کارگر که به دنبال پیشرفت و نگهداری تطابق درون محیط کاری است تعریف کرده اند. این سازگاری شغلی با گذشت زمان یا تصرف کاری در یک کار مشخص میشود. این ارتباط با تصرف کاری و یک مفهوم مشابه، عملکرد کاری، نظریه سازگاری شغلی را از اغلب نظریه های دیگر که مرتبط با انتخاب شغل یا سازگاری شغلی هستند، نه به شکل اجرای عملی در یک شغل، متمایز می‌کند (شهرابی فراهانی ، 1391 ، ص 164) .

 

فهرست مطالب :

1-2-2 پژوهش های داخل کشور
2-2-2 پژوهش های خارج کشور
2-2 پیشینه پژوهش
سازگاری شغلی
3-1-2 نظریه های سازگاری شغلی
2-1-2 عوامل موثر بر سازگاری شغلی
منابع فارسی
منابع انگلیسی

 

این وبسایت و فروشگاه دارای فایلهای مبانی نظری و ادبیات نظری و پیشینه تحقیق می باشد که در قسمت دسته مبانی نظری و قسمت جستجوی فایل می توانید فایل مورد نظر خود را دانلود کنید

دانلود دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش (فصل دو) سازگاری شغلی